دختر یازده ماهه من
دعوام نکنید لپ تاپم خراب شده بود و کمی هم مشکلات بود به همین خاطر دیر اومدم .
عروسکم توی این مدت خیلی بزرگ شده , کارهای جدیدی یاد گرفته و انجام میده و کلی هم ذوق میکنه. .
حدود 5 روز پیش توی آشپزخونه مشغول پخت و پز بودم یه لحظه برگشتم دیدم رونیا داره به سمت آشپزخونه راه میاد کلی ذوق کردم وقتی دیدم روی پاهاش ایستاده ..خودشم خیلی ذوق کرده بود دستهاشو به سمت جلو آورده بود و صورت نازش پر از خنده بود . حالا از اون روز دوست داره بیشتر راه بره. بدون اینکه دستش را به وسیله ای بگیره بلند میشه ..ولی چقدر زود میگذره انگار تازه همین دیروز بود که برای اولین بار سینه خیز رفت ..چقدر زندگی زود میگذره ...
نمیدونم چرا دخترم همه کارهای جدیدش را باهم توی یکی دوروز انجام میده ...گوشی را میزاره دم گوشش و شروع میکنه با زبان شیرین کودکانه اش صحبت کردن خیلی دوست داشتم بدونم که چی میگه ..کلا نمیدونم چرا بچه ها عاشق تلفن بازی هستند !!! هرچند که ما بزرگترها هم کمتر از اونها نیستیم هههه
وقتی شیر میخواد شیشه اش را میده به من که بهش شیر بدم منم کلی خوشحال میشم و سه سوته میرم شیرش را آماده میکنم ..
و اما یه خبر بد اینکه هارد لپ تاپم خراب شد و تمام عکسهام از بین رفت خیلی ناراحتم ..تمام خاطرات این چهارسال توی این لپ تاپ بود هرچند که خودم اشتباه کردم باید خیلی زودتر عکسهارو کپی یا چاپ میکردم ..سعی میکنم بهش فکر نکنم اما نمیشه.
بعدا مفصل میام براتون از این دخترخانم شیطونم میگم .
این عکس اولین قدمت نیست عزیزم این عکس اولین راه رفتنتهههه ..