رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

رونیا هدیه آسمانی

روزهای ما...

1392/5/18 3:18
نویسنده : mamani
1,031 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه میخوام زرنگ بشم و زود زود بیام از شیطنت هات بگم ..

زمانی که بیدار هستی اصلا  اجازه نمیدی برای خودم باشم , حتی کنارم هم نمی شینی دائم میخوای توی بغلم بشینی و بازی کنه مخصوصا الان که یاد گرفتی و بلند میشی دیگه یه جورایی میشه گفت ازم بالا میری و این بازیه جدیدته .

عروسکم خیلی بانمک شدی و البته خیلی هم شیطونی , میشه کمی آروم تر بشی آخه من اصلا به کارهام نمیرسم .روزها اصلا نمی فهمم چی میخورم , تا از کنارت بلند میشم جیغ میزنی و سینه خیز میای دنبالم و و شروع میکنی به گریه کردن .

دوست نداری توی کالسکه بشینی و نق میزنی و جیغ های بنفش میکشی تعجب طوری که آخر مجبور میشم بغلت کنم . همیشه به این سوال منه : چرا بچه های آلمانی اصلا توی کالسکه گریه نمیکنن و یا اینکه خیلی اروم هستند؟؟سوال

خیلی دوست دارم برم بیرون و کمی دور بزنم مخصوصا الان که هوا خوبه از ترس اینکه شما میخوای گریه کنی بیرون نمیرم و خیلی حوصله ام سر میره .

کارهایی که انجام میدی :

وقتی میگم دس دسی , ذوق میکنی و دست میزنی.تشویق

دستت را مبل میگیری و بلند میشی .چشمک

توی جیغ زدن هات ماما و بابا میگی.قلب

شب حتما باید من کنارت بخوابم و گرنه بلند میشی جیغ میزنی.خواب

وقتی بچه هارو میبینی حسابی ذوق میکنی.هورا

عاشق چنگ انداخت هستی.عصبانی

و خیلی شیرین کاری های دیگه .

 

اما خودم :

(( یه مدته خیلی خیلی احساس تنهایی میکنم , از اینکه اینجا بدون هیچ هدفی نزدیک به چهار سال زندگی کردم بینهایت ناراحتم و از خودم بدم میاد . یه مدته توی ذهنم همش به ایران فکر میکنم دوست دارم برگردم از اینکه اینجا تنهام خسته شدم بدون هیچ دوستی که بتونی باهاش راحت صحبت کنی بری بیرون و خیلی چیزهای دیگه .

از اینکه هنوزم آینده ام معلوم نیست نگرانم تا کی باید توی این سردرگمی باشم .

اینجارو دوست دارم چون از خیلی چیزهایی که آزارم میدن دورم اما چه فایده ....))

و اکنون چندتا عکس از شما 

 1

2

3

5

6

7

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان سارا...سارجون
18 مرداد 92 9:04
سلااااااااااااااااااام ...وااااااای عشقم چقدر بزرگ و خانوم شده ماشالااااااا..مامان ساحل بددددددددددد اخه نمیگی من دق میکنم گلپرمو نمیبینم؟؟ اخه تنبل خانوم زود به زود اپ کن تا رونیای نازمو ببینم و شاهد بزرگ شدنش باشم... ماشالا خیلی تاز با نمک شده مواظب خودتون باشین بووووووس


مرسییییییی مامان سارا جون ..چشم حتما از این به بعد سریع میام آپ می کنم .
زهره
18 مرداد 92 14:18
ساحل جونم
کلی خندیدم از شیرین کاری آخر رونیا
چقدر با نمک افتاده ماشالله توی اون عکسش با سارافون لی بوسسس

حالا در مورد خودت
باور کن حسی که میگی حتی اگه سر گرم هم باشی و از خودتم راضی باشی اینجا داری چون از خانواده و وابستگی هایی که باهاشون بزرگ شدی دوری..
در مورد خودتون هم بالاخره بعد اتمام تحصیل همسرت حتما هر دو واسه زندگی سه نفره خودتون برنامه ای دارین ولی گاهی زندگی بعضی جاهاش شیب های تندی داره که باید آدم قوی باشه و با انرژی حرکت کنه تا اون دوران هم بگذره
در ضمن اول خدا رو داری و بعد دختر گلت پیشته همسرت پیشته و این دو کسایی هستن که تا ابد باهاتن و تنها نیستی گلم
آها منم هستم یه دوست مجازی هم کشور باهات و هم حس


مرسی زهره جونم ...خیلی خیلی خوشحال میشم وقتی نظرهات را می خونم .
مامان جون سیلوانا
21 مرداد 92 17:17
سلام عزیزم
مگه از چند ماهگی گذاشتی تو کالسکه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخه سیلوانا خیلی خوب تو کالسکه میمونه


من رونیا دوهفته اش بود میزاشتمش توی کالسکه کمی اطراف خونه قدم میزدم .ایران هم رفتم کالسکه داشت اما بازم دوست نداره توی کالسکه بشینه
سهیلا
28 مرداد 92 14:40
ماشالله رونیا جونم چقدر بزرگ شدی خاله جون...آفرین که دست دسی میکنی..اینها همه از زحمات مامانه مهربونته که انقدر برات وقت میذاره..یادت باشه بزرگ شدی دستشو ببوسی وبراش جبران کنی


مرسی سهیلا جونم ..
عادله
20 شهریور 92 2:09
اولاً ماشالله به رونیا جون ناناز
دوماً، داشتم این نوشته ها رو میخوندم، همش دریا جلوی چشمم بود، دقیقاً همین کارها رو دریا انجام میده!


مرسی عزیزم ..پس همدردیم .
مژگان
20 شهریور 92 15:20
ای جانم چه بامزه شده ، جیگرشو


مرسی مژگان جون .
زهره
31 شهریور 92 15:07
عزیزم گفتی زود به زود میایی الان خیلی وقته که نیومدی...

منتظر خبر ازت هستم دوستم
امیدوارم هر جا هستی خوش باشی

بوس واسه خودت دختر عسلت


زهره جونم توروخدا دیگه یادآوری نکن ..خودمم خیلی ناراحتم ..یه مدته که کلا میخوام قالب وبلاگ رونیارو عوض کنم ...خیلی ممنونم که وبلاگم را میخونی .
جیران بخشنده
17 مهر 92 20:47
سلام من جیران هستم 14 سالمه و مدتی وبلاگ رونیا جون رو میخونم دختر خیلی خوشگلی دارید


مرسی جیران خانم گل.
جیران بخشنده
18 مهر 92 8:18
سلام من جیران هستم 14 سالمه و مدتی با وبلاگ رونیا جون اشنا شدم دختر نازی دارید خدا براتون حفظش کنه


ممنونم .
شیما مامان شاهین کوچولو
19 مهر 92 14:41
وایییییییی چه جای قشنگیه اون عکس آخریییییییییی چه کوچولوی دوست داشتنییییییییییی


مرسی .