رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

رونیا هدیه آسمانی

بازگشت همه به سوی اوست....

1391/4/26 17:53
نویسنده : mamani
446 بازدید
اشتراک گذاری

خدای مهربونم خودت بنده هات را به این دنیا میاری بهشون زندگی میدی و یه روز هم می بریشون پیش خودت...ولی نمیدونی برای ماها که رفتنشون را می بینیم چقدر سخته که ببینیم دیگه کنارمون نیستن...

هفته پیش بود که فهمیدم همه دارن یه موضوعی را از من پنهان میکنن ...میدونستم مربوط به بابابزرگم میشه آخه وقتی رفته بودم ایرن ازش آزمایش گرفته بودن و فهمیده بودن که سرطان داره ناراحت.اما ما باور نداشتیم...یعنی مثل مامان بزرگم شده بود ای خداجون چه حکمتی توی کارهات هست...ولی من که بودم همه چی خوب بود حالش خوب بود...تا اینکه بعد از 6 ماه هفته پیش فهمیدم دیگه بابابزرگ نتونسته با مریضیش مقابله کنه و به سوی خدا رفته ...رفته کنار مامان بزرگم .

خیلی برام سخت بود خیلی...همیشه میگم دلم برای تنهاییش می سوخت ...تنها روی بالکن خونش می نشست و توت خشک هارو با چه ذوقی تمیز میکرد که وقتی اگر بچه های بی معرفتش اومدن بتونه ازشون پذیرایی کنه ...برای انگشت های پینه بسته اش ...صورت آفتاب سوخته اش دلم براش می سوخت ...یادش بخیر صبح های زود بلند میشد بلند بلند قرآن میخوند.......

خدای مهربونم نزار دیگه هیچکسی مثل پدربزرگم تنها باشه ...نزار همیشه چشمش به در باشه اما اون در هیچ وقت هم زده نشه...ای خدا هیچ بنده ای را تنها نکن..

بابابزرگم نمیتونم باور کنم الان دیگه نیستی...نمیتونم باور کنم برای همیشه رفتی...چه جوری بیام خونت وقتی تو نیستی..چه جوری بیام وقتی این همه خاطره ازت دارم...وقتی نیستی بابابزرگم ...

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾

إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾

إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾

 

به نام خداوند رحمتگر مهربان

سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] (۱)

كه واقعا انسان دستخوش زيان است (۲)

مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏اند (۳)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان جون نی نی
25 تیر 91 15:22
خدا رحمتشون کنه ان شاا... نی نی تون سالم باشه و سایه شما هم بالای سرش به من و دخملم هم سر بزن منتظر حضور گرمتون هستیم
الهه
29 تیر 91 0:48
عزیزم تسلیت میگم، امیدوارم دیگه غم نبینی میدونم خیلی سخته تا ادم به نبودن عزیز از دست رفتش عادت کنه، اما چاره ای جز صبر نیست عمر دست خداست، ایشالله همیشه خبرای خوب بشنوی
مینا مامی پویان
15 مهر 91 1:25
ساحل تنبل خانم بیا و از دخمل نازت بیشتر توی وبلاگش برامون بگوووووووو

نمیگی ماها منتظریم تا از احوالات مامان نی نی و خود نی نی با خبر بشسیم؟؟؟؟؟


به روی چشم مامان پویان جون ...مرسی از اینکه به وبلاگم سر میزنی.