خاطره زایمان مامان رونیا..
بالاخره تصمیم گرفتم تنبلی را کنار بزارم و خاطره زایمانم را بنویسم . 39 هفته و 2 روزم بود مثل روزهای قبل روز شماری میکردم تا 27 آذر بشه آخه تاریخ زایمانم طبق گفته دکتر 27 آذر ماه بود . همسری که حدود یه هفته ای میشد که از استرس دانشگاه نمیرفت و یه کتابخونه ای نزدیک خونه بود میرفت اونجا که اگه اتفاقی افتاد سریع بیاد خونه .. چهارشنبه شب مثل همیشه خوابیدم ساعت دوازده بود که خواستم برم دستشویی وقتی از روی تخت خواب بلند شدم احساس کردم که مایعی ازم خارج شد پیش خودم گفتم حتما به خاطر اینه که خیلی خودم را نگه داشتم وقتی دوباره برگشتم که برم بخوابم دیدم که نه بازم تکرار شد شک کردم چون دیگه دستشویی نداشتم کمی صبر کردم دیدم نه باز...
نویسنده :
mamani
14:38